زردی من از تو
سرخی تو از من
ای کاش بمیری غم
ای کاش بمیری درد...
تا بنده ی تقدیریم
در بند زمستانیم
ای گوهر زردشتی!
ای آتش پرعصیان!
ما را تو رها گردان...
روزان و شبان پیش
خاشاک اجاقت باد
امروز و فردا را
افروز بیافروزان...
زردی من از تو
سرخی تو از من
ای کاش بمیری غم
ای کاش بمیری درد...
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۲ ساعت 2:17 توسط علی صادقی منش مزینانی
|
و این منم: